این داستان دو پیام دارد که پیام محوری آن نهایت برده کشی و استثمار است و استثمار ملتها و بهره کشی از آنهاست و پیام دیگر آن الیناسیون (خود باختگی) است.که جایز است کمی در مورد این دو پیام صحبت کنیم , در مورد برده کشی و استثمار این مطلب قابل ذکر است که در ادبیات نمادی , گاو مصدر و نماد برده کشی است زیرا از گاو هم از زنده ی آن و هم از مرده ی آن استفاده می کنند که حتی به اندازه ی یک خر نیز جفتک نمی اندازد ! که همین مصداق نهایت استثمار این موجود توسط ما انسانهاست به گونه ای که : ۱- شخم می زند (زور و توان) ۲- شیره ی جان او را می گیرند ۳- تا زمانی که جان دارد از آن بار می کشند ۴- هنگامی که او را می کشند یا می میرد از گوشت , پوست , استخوانها و نیز شاخ او و بعد ها کله و پاچه و حتی مغز او را می خورند!.
۲- الیناسیون یا خودباختگی : یعنی کسی که همه ی اراده , خواست , علاقه و حتی خود را در یک چیز یا صفتی یا حالتی در می بازد و در اینجا مشدی حسن خود را گاو می پندارد که در حقیقت به این معناست که نتنها مشدی حسن بلکه تمام مردهایی که درون قصه در طویله رو به روی وی ایستاده اند به نوعی گاو هستند ولی نمی دانند.
در مورد شخصیتهای داستان باید اول به مشدی حسن بپردازیم که همانگونه که گفته شد وی خودباخته یا الینه شده است و همانند آیینه ایست که شخصیت پنهان دیگران را به رخ آنها می کشد بطور مثال در قسمتی از قصه همه به مشدی حسن می گویند تو گاو نیستی اما او اصرار دارد و کدخدا را نیز شاهد می گیرد که گاو است. شخصیت کد خدا نیز شخصیتی است که همه ی روستا و حتی حوادث تلخ برای او مفهوم اقتصادی دارد گویی روستا با همه ی مردمانش ابزاری برای توانایی اقتصادی اوست بطوریکه در قسمتی از قصه به محض دیدن جنازه ی گاو پیشنهاد می دهد که پوستش را در بیاورند! . شخصیت بعدی اصلان است کسی است که به جای همه می اندیشد و بگونه ای مغز متفکر داستان است وی حتی به کد خدا نیز خط می دهد و هر کاری که وی انجام می دهد مردم همگی بهت زده و الینه شده همان کار را ادا می کنند. با آوردن نماد گوش در داستان نیز به این موضوع اشاره می شود که مردم همگی گوش هستند و حتی اراده ی آنها نیز گوش است.در مورد جبار که شخصیتیست غلدر که انتخاب اسم وی نیز به همین خاطر بوده است و در آخر مشدی طوبی که همسر مشدی حسن است شخصیتی است منفعل که تقریبا بدون واکنش فعال است وی فقط می گرید و یم تماشاگر است که در ادبیات اجتماعی زنها نماد جامه اند و شخصیت مشدی طوبی این مفهوم را می رساند که جامعه پویا نیست و غیر فعال است که فقط نظاره گر وقایع است.
در آخر باید از استاد خوب و فهیمم استاد شفیعی نیز قدر دانی کنم و ذکر کنم این نقد بر گرفته از نقد وی می باشد و امید وارم توانسته باشم این وظیفه ی مهم یعنی به اشتراک گذاری دانش را به خوبی اجرا کرده باشم
سنتوری (یا: علی سنتوری) فیلمی ایرانی در ژانر درام است. این فیلم ساخته داریوش مهرجویی در سال ۱۳۸۵ خورشیدی است. سنتوری فیلمی است اجتماعی با رویکردی انتقادی که تم اصلی آن تضاد سنت و مدرنیته در جامعه امروز ایران و موضوع آن سقوط هنرمند و خودویرانگری او در جامعهای است که هنر واقعی را برنمی تابد و مدام آن را محدود و سرکوب میکند. این فیلم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توقیف شد و از اکران بازماند.علی، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود. او میگوید همه بدبختیها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگی ام، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز خود گرفتار است...فیلم برداشتی آزاد از عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل است.نام این فیلم نخست علی سنتوری بود و به دلیل ممیزی به سنتوری تغییر پیدا کرد. سنتوری قرار بود در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۸۶ اکران شود که به بهانههای مختلف از سوی وزارت ارشاد از جمله عدم توانایی کنترل جو سالن، اکران آن لغو شد. پس از هفت ماه سرنوشت اکران سنتوری همچنان در ابهام بود تا اینکه سیدی قاچاق آن با زیرنویس انگلیسی که مترجم آن مامک نوربخش بود به بازار آمد و واکنشهای فراوان و متناقضی را برانگیخت. از سویی تهیه کننده از مردم خواست فیلم را نخرند و از سویی مسئولان عوامل فیلم و تهیه کننده را مقصر اصلی توزیع غیرمجاز فیلم دانستند. مهرجویی در مصاحبهای عنوان کرد که نسخهای که غیرقانونی منتشر شده با نسخه نهایی که آماده پخش بود متفاوت است و خرید آن را «شرعاً حرام» دانست! پس از انتشار سیدی سنتوری شماره حسابی از سوی تهیهکننده و کارگردان فیلم اعلام شد تا علاقه مندان بهای بلیت را به این شماره حساب واریز کنند تا عواید حاصل از این طرح صرف امور خیریه شود. این پیشنهاد مورد استقبال قابل توجهی قرار گرفت و بیش از ۱۰۰۰ میلیون ریال به شماره حساب فوق واریز شد. دیوان عدالت اداری در پی شکایت سازندگان فیلم پیرامون درخواست لغو ممنوعیت اکران فیلم مذکور و تصدیق خسارات وارده اجازه اکران یا عدم اجازه را حق وزارت ارشاد دانست. همچنین شکایت تصدیق خسارت موجه اعلام شد. بدین ترتیب امکان اکران این فیلم با توجه به مخالفت وزارت ارشاد منتفی شد. داریوش مهرجویی پیرامون ممنوعیت نمایش این فیلم توسط وزارت اطلاعات گفت: در مورد فیلم «سنتوری»، آن را برداشتند قیمه قیمه کردند و سوزاندند؛ آن هم بدون هیچ دلیلی، فقط به دلیل غرض شخصی. من اینجا نکتهای را یادآوری کنم. برای اینکه فیلمی ساخته شود، اول از همه باید سه تا فیلم نامه به بخش فرهنگی فارابی بدهید. بعد سه نسخه از فیلمنامه را هم به وزارت ارشاد بفرستید. وزارت ارشاد هیئتی دارد که مینشینند و فیلم نامه را میخوانند. فارابی هم هیئتی دارد که کارشان همین است. بعد از بالا و پایین کردنهای متعدد، بالاخره مجوز میدهند. بعد که کارگردان شروع به ساخت فیلم کرد، هیئتی میآید و مجوز ساخت میدهد. بعد که ساخت فیلم تمام شد، هیئتی دیگر اثر را بررسی میکند و به آن مجوز نمایش میدهد. بعد فیلم به جشنواره میرود. در جشنواره هیئت دیگری فیلم را میبیند، آن را بالا و پایین میکند و مجوز میدهد. بعد از آن هیئت داوران فیلم را میبینند و به آن جایزه میدهند و... میخواهم بگویم یک فیلم دو هزار مرحله را طی میکند تا ساخته شود! این چه صیغهای است که میگویند فلان فیلم مجوز نداشته یا قابل نمایش نبوده؟! هر فیلمی تمام این مراحل را طی میکند تا ساخته شود. به هر حال با اینکه سنتوری از تمام این مراحل عبور کرد ولی اجازه نمایش پیدا نکرد. جناب وزیر عملاً ما را از نان خوردن انداخت! سرانجام پس از کشمکشهای فراوان در مردادماه ۱۳۸۹، پس از سکته قلبی و مرگ نابههنگام تهیهکننده آن فرامرز فرازمند در 5۵ سالگی، مجوز اکران ویدیویی این فیلم صادر شد.
جوایز
سیمرغ بلورین؛ بهترین بازیگر نقش اول مرد؛ بهرام رادان؛ بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر؛ بخش مسابقه سینمای ایران؛ ۱۳۸۵
بهترین فیلم از نظر تماشاگران در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر
داریوش مهرجویی اولین فیلم سهبعدی ایران را میسازد
داریوش مهرجویی، آذر ماه سال 1318 در تهران به دنیا آمد. از کودکی بخت آن را داشت که با مسائل هنری آشنا شود. به این ترتیب، مهرجویی از همان سالها به فراگیری موسیقی و نقاشی میپردازد. در 20 سالگی به کالیفرنیا عزیمت میکند تا در رشته سینما ادامه تحصیل دهد. در دانشگاه یوسیالای با افراد نامداری چون رنوآر آشنا میشود و اصول سینما را میآموزد. پس از گذراندن چند ترم، ناگهان سینما را ترک میکند و در همان دانشگاه به فلسفه تغییر رشته میدهد. بلافاصله پس از فارغالتحصیلی با کمک دوستانش، مجله نقد پارسی را به منظور آشنا کردن غرب با ادبیات ایران منتشر کرد. همانجا، نخستین فیلمنامه خود را با مضمون عاشقانه به رشته تحریر درآورد و سپس با هدف ساختن فیلمی بر اساس آن، راهی ایران شد. اما این پروژه با شکست روبرو شد و مهرجویی چندی بعد فیلم الماس 33 را جلوی دوربین برد. این فیلم، گرچه از نظر فنی قابل قبول بود اما موفقیت چندانی کسب نکرد
و اما هامون، یکی از محبوبترین فیلمهای نسل جوان پس از انقلاب، مسیر فیلمسازی مهرجویی را تغییر داد. موفقیت فوقالعاده فیلم در سایه حمایت دولت، مهرجویی را به سمت ساختن فیلمهای شخصیتر با مضامین فلسفی سوق داد (در مورد هامون سخن بسیار است و شاید در آینده به طور مفصل درباره آن بنویسم). بانو فیلم بعدی او بود که به دلایلی نامعلوم توقیف شد و پس از 7 سال به نمایش در آمد. مهرجویی، سارا را پس از آن ساخت و سپس به سراغ پری رفت. اگر پری را فقط به خاطر عنوانش فیلمی زنانه حساب کنیم، لیلا آخرین بخش از چهارگانه مهرجویی درباره زنان است. درخت گلابی، فیلم دیگر اوست که برخی منتقدان، آن را کاملترین فیلم وی دانستهاند. پس از آن، مهرجویی به سراغ تجربهای شخصی رفت و بمانی را با سبکی کاملا متفاوت از دیگر فیلمهای خود که به شدت استیلیزه بود ساخت و همه را متعجب کرد. آخرین فیلم او مهمان مامان است که رگههای اجتماعی قوی دارد و منتقدان منتظرند که بدانند آیا با این فیلم فصل جدیدی در کارهای او گشوده میشود؟ اما از دیدگاهی دیگر، مهرجویی در همه این سالها سیاست مشترکی را دنبال کرده است. واضحترین وجه مشترک فیلمهای او، اقتباس از آثار ادبی است و این نشان میدهد که مهرجویی علاقه بسیاری به ادبیات دارد. از اولین فیلم موفق او "گاو" که بر اساس نوشته معروف ساعدی ساخته شد تا آخرین فیلمش "مهمان مامان" که با کمک داستانی از مرادی کرمانی به همین نام شکل گرفت بیشتر فیلمهایش به نوعی وامدار ادبیات بودهاند. همچنین، همه فیلمهای او به نوعی مورد توجه و تاثیرگذار بودهاند که این برای یک فیلمساز موفقیت فابل توجهی به شمار میرود بر گرفته: http://intranet.kanoon.net/mkianpour/weblog/archives/2005/05/oeoeoeuuoe_uuoe.html
داریوش مهرجویی در هفدهم آبانماه سال 1318 در تهران متولد شد و در جوانی برای تحصیل در رشته سینما به آمریکا رفت و پس از چند ماه رشته فلسفه را برگزید. وی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: در آمریکا فیلمنامه ای نوشتم و قرار شد آن را با و وزارت فرهنگ وقت به جریان اندازیم، ولی سانسور شد و گیر کرد، زیرا موضوع رابطه شیرین و فرهاد و خسرو بود و بعد از آن هم برای هیچ فیلمی نتوانستم تهیه کننده پیدا کنم تا این که مجبور شدم یک فیلم تجاری ساختم. پس از آن بود که داریوش مهرجویی بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی فیلم «گاو» را ساخت. آقای مهرجویی می گوید: فیلم گاو روی کوران فیلمسازی ایران دو بار تاثیرگذار بود؛ یک بار زمانی که فیلم سانسور شد و سپس در فستیوال ها جایزه برد و یک بار هم بعد از انقلاب زمانی که تولیدات سینمای ما از 70 در سال به صفر رسیده بود، که در این زمان گاو را از تلویزیون نشان دادند که آقای خمینی فیلم را تصادفا دیده بود و گفت فیلم آموزنده ای بود و با سینما مخالف نیستیم. بر گرفته: http://www.radiofarda.com/author/362.html
|